جدول جو
جدول جو

معنی گران پشت - جستجوی لغت در جدول جو

گران پشت
(گِ پُ)
کنایه از مردم قوی پشت و بارکش و حمال. (برهان) (آنندراج). کنایه از بارکش قوی پشت است. (انجمن آرا) ، متکبر و خودبین و کاهل:
نیاید آدمی از هر گران پشت
نباشد اسب پالانی هنرور.
؟ (از شعوری ج 2 ص 308)
لغت نامه دهخدا
گران پشت
بارکش قوی پشت، متکبر خودبین
تصویری از گران پشت
تصویر گران پشت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گران سرشت
تصویر گران سرشت
متکبر، باوقار، موقر، کاهل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گران چشم
تصویر گران چشم
آنکه چشمان درشت دارد، درشت چشم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گران دست
تصویر گران دست
ویژگی آنکه کاری را به کندی انجام دهد
فرهنگ فارسی عمید
(گِ سِ رِ)
سست. کاهل. (از برهان) (از انجمن آرا). کاهل. تنبل. (از آنندراج) (از مجموعۀ مترادفات) ، مردم متکبر و صاحب وقار و تمکین. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
(پُ)
دهی از دهستان پشت کوه است که در بخش نیر شهرستان یزد واقع است و 1165 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیای ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
دهی است جزء دهستان حومه بخش رودسر شهرستان لاهیجان، واقع درهزارگزی جنوب خاوری رودسر. منطقه ای معتدل و مرطوب ودارای 308 تن سکنه است. محصول آن برنج، شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. بقعه ای در این ده به نام سیدحسن وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(گِ)
کنایه از مردم عالی قدر بلندمرتبه و بعضی گویند گران سایه کنایه از ذات فیاضی که زودانتقال نکند و از جا نرود و گویند کسی که حضور او مرغوب نباشد. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گِ چَ / چِ)
بزرگ چشم. (منتهی الارب). علی (بن ابیطالب) مردی بود معتدل قامت ضخم شکم سخت عظیم، سپید، سر و ریش بزرگ داشت چنانکه همه سینه بپوشانیدی و گران چشم بود، اما نیکوروی بود و با هیئت و موی بسیار بود بر سینۀ وی. (مجمل التواریخ و القصص) ، بدچشم. (ناظم الاطباء) ، مرادف ستورچشم. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گِ دَ)
کنایه از کسی است که کارها را بسیار دیر و به تأنی و درنگ کند. (برهان). کسی که کارها را بدیر کند و این مقابل سبک دست است. (آنندراج) :
مهترند آنچه زآن گران دستند
کهترند آنچه زآن سبکپایند.
مسعودسعد.
تو نکوتر کسی ایرا که سبک دست تری
خیز و برهان ز گران دستی اغیار مرا.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(کَ پُ)
کوزپشت. (آنندراج). آنکه پشت وی خمیده باشد. (ناظم الاطباء). گوژپشت. (فرهنگ فارسی معین). آنکه پشت او چون کمان خمیده باشد:
قسم به صیدفکن غم کش کمان پشتی
که آه را ز دمش تیر بر نشان آمد.
ظهوری (از آنندراج).
- گوژ کمان پشت، در بیت زیر ظاهراً کنایه از آسمان و فلک است:
بزن تیری بدین گوژ کمان پشت
که چندین پشت بر پشت ترا کشت.
نظامی
لغت نامه دهخدا
آنکه چشمی درشت دارد بزرگ چشم: علی ع (بن ابی طالب) مردی بود معتدل قامت... و گران چشم بود اما نیکو روی بود، بد چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گران سرشت
تصویر گران سرشت
سست کاهل تنبل، متکبر مغرور، باوقار با تمکین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمان پشت
تصویر کمان پشت
گوژ پشت: (قسم بصید فکن غم کش کمان پشتی که آه را ز دمش تیر پرنشان آمد)، (ظهوری)
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه بشکل پشت گاو و منحنی باشد، یا خرگاه (خرگه) گاو پشت. نوعی خیمه، آسمان: ندانیم کاین خرگه گاو پشت چگونه در آمد بخاک درشت، (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که کار را بتانی و کندی انجام دهد مقابل سبک دست سبک پای: مهترند آنچه زان گران دستند کهترند آنچه زان سبک پایند. (مسعود سعد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گران سرشت
تصویر گران سرشت
((~. س ِ رِ))
متکبر، باوقار
فرهنگ فارسی معین
پشت گردن
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در آمل
فرهنگ گویش مازندرانی